کد مطلب:316670 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168

مردی که سیراب نشد
قاسم بن اصبغ نباته می گوید: یكی از كسانی كه در شهر كربلا حاضر بود، برای من نقل كرد: وقتی سپاه امام حسین علیه السلام مغلوب شد امام علیه السلام بر اسب سوار شده و به سوی فرات روانه شدند. مردی از طایفه بنی ابان بن دارم به نام «زرعه» گفت: وای بر حالتان! میان او و آب حایل شوید تا شیعیانش به او نپیوندند. او این سخن را گفت و بر اسب خود



[ صفحه 66]



سوار شد و تاخت و لشكر هم به دنبال او رفتند و میان آن حضرت و آب مانع شدند.

امام حسین علیه السلام فرمودند: خدایا! او را تشنه گردان. آن مرد، تیری به چانه ی مبارك آن حضرت زد، امام حسین علیه السلام تیر را بیرون كشیدند و هر دو دست خود را زیر خون گرفتند و دست ایشان از خون پر شد، سپس فرمودند خدایا! من از آن چه نسبت به پسر پیغمبر تو مرتكب می شوند به تو شكایت می كنم.

راوی می گوید: زمانی طول نكشید كه «زرعه» به تشنگی گرفتار شد و هر چه آب می خورد سیراب نمی شد و كار به جایی رسید كه آب را برایش خنك می كردند و شكر در آن می ریختند و ظرف های شیر و كوزه های آب حاضر می كردند و شكر در آن می ریختند و ظرف های شیر و كوزه های آب حاضر می كردند؛ اما به خدا قسم هم چنان می گفت: وای بر شما! به من آب دهید: تشنگی مرا كشت. بنابر نقلی: او به بلایی مبتلا شد كه از سرما و گرمای زیاد فریاد می كشید، پشتش از سرما می لرزید و در پشت سرش بخاری روشن بود و از روبه رو از شدت حرارت به او باد می زدند و یخ بر شكمش می چسباندند، به خدا قسم، در اندك زمانی شكمش مثل شكم شتر تركید و از دنیا رفت. [1] .



[ صفحه 67]




[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 449.